وبلاگنویسی حرفه ایتابان خواجه نصیری
در نوشتههاي پيشينم اين موضوع را مورد تاكيد قرار دادهام كه وبلاگ، نماد تاريخ شفاهي و فولكلور اينترنتي است. در اينترنت، اين فضاي مجازي خارقالعاده، هر روز هزاران وبلاگ پا به عرصهی وجود ميگذارند و اعلام موجوديت ميكنند و تنها درصد كمي از آنها روي يك موضوع يا مطلب زوم ميكنند و ادامه ميدهند. تعداد بسياري از آنها در همان آغاز، از كارميافتند و از راه و هدف خود باز ميمانند.
وبلاگنويسي، كار سختي است و اصلا كار ساده و راحتي نيست كه فكر كنيم ميتوانيم به راحتي يك وبلاگ را شروع كنيم و بسادگي آن را ادامه دهيم. من اين فعاليت را خصوصا وقتي كه صحبت از وبلاگنويسي براي يك كسب و كار يا بيزنس ميشود، يا آنجا كه صحبت از وبلاگنويسي در جهت بازاريابي و رسيدن به مخاطبين و مشتريان هدف است، نوعي كار حرفهاي و هدفدار ميدانم كه بايستي هوشيارانه و هوشمندانه اجرا، هدايت و راهبري شود.
در نوشتههاي قبليام، اشاره كردم به تحقيقي در امريكا بر روي مديران ارشد اجرايي شركتها، طبق اين آمار، تنها 7 درصد از اين مديران وبلاگ دارند، يكي از دلايلي كه مطرح ميشود كه چرا مديران رو به وبلاگنويسي ميآورند اين است كه اين مديران ارشد نميخواهند از قافله عقب بمانند. چرا راه دور برويم، من خودم چهار سال، اين كار را عقب انداختم در صورتي كه با آن بخوبي آشنا بودم و وبلاگهاي ايراني را از همان ابتدا ميخواندم، اما خودم فكر ميكردم كه سايت وبي كه دارم برايم كفايت ميكند و نيازي به بهرهگيري از وبلاگ نيست. در صورتيكه، فنآوری و توسعه و پيشرفتهاي مرتبط با آن ادامه داشتند و روند، روندي نبود كه ديگر بخواهم به آن بي توجه باشم.
در عصر كنوني، وبلاگنويسي يك كار حرفهاي است و بيشتر از اينكه بخواهد نويسنده مدار باشد، مخاطب مدار يا خواننده مدار است. يعني نويسندگان حرفهاي وبلاگ مطالب را به گونهاي انتخاب و نگارش ميكنند كه مخاطبين وبلاگ خواهان آن هستند. از همين روست كه وبلاگها سمت و سو ميگيرند به دليل نيازهاي اجتماعي. در جامعهاي مثل فرانسه، ميبينيم كه وبلاگها سمت و سوي فرهنگي و ادبي و هنري دارند، در جامعهی آلماني زبان، وبلاگها تخصصي و تكنيكيتر شدهاند و رسانههاي آلماني سعي دارند ابعاد احساسي و فرهنگي وبلاگنويسان را تحريك و تشويق كنند چرا كه به اين ترتيب به يك جور توازن اجتماعي دست پيدا ميكنند. در ايران، اكثر وبلاگهاي مردمي، كه به تازگي هم راه افتادهاند جنبهي شخصي، تفريحي و تفنني دارند. درصد بسيار كمي از اين وبلاگها، با توجه به تحقيقاتي كه داشتهام و در نوشتههاي قبلي آنها را خواهيد يافت، سمت و سوي سياسي و يا تخصصي دارند و البته، وبلاگهاي خبري، سياسي و يا اجتماعي خوانندگان بيشتري را به خود جلب كردهاند. نگاه كنيد به آمار وبلاگهاي سياسي - اجتماعي ايراني و نگاه كنيد به آمار وبلاگهاي تخصصي يا وبلاگهاي مردم عادي.
وبلاگ مردمان عادي جوامع كه اطلاع چنداني از وبلاگنويسي حرفهاي ندارند پر است از همه جور مطلب و عكس و تصوير و لينك كه اكثراً تفريحي و تفنني هستند. وبلاگنويسان حرفهاي خوانندگان هدف را به خوبي شناسايي كردهاند و براي مخاطب هدف و خوانندهی هدفشان مينويسند. از اين رو اين وبلاگها به سرعت از ساير وبلاگها جدا ميشوند و مخاطبين خاص خود را به سرعت پيدا ميكنند. به همين جهت، وبلاگنويس حرفهاي بايد به روز باشد و ابزارهاي حرفهاي خود را بشناسد و مهارت هاي لازم را بياموزد. اين كار، كار سادهاي نيست. شما اگر يك وبلاگنويس حرفهاي باشيد، حرف مرا تاييد ميكنيد كه اين كار سادهاي نيست كه در روز صدها وبلاگ و سايت وب را (به زبانهاي مختلف) بخوانيد و زير نظر داشته باشيد تا وقتي كه ميخواهيد مطلبي بنويسيد خارج نزنيد و گاف ندهيد.
هدف بعدي وبلاگنويس حرفهاي اين است كه با مخاطبين هدف ايجاد نوعي ديالوگ و ارتباط كند. اگر وبلاگنويس حرفهاي به چنين هدفي دست يافت، اين اتفاقي نبوده است، كار سختي است كه به زحمت به دست آمده است و آنوقت ارزش آن را دارد كه به چنين وبلاگنويسي جايزه بدهند و مورد تشويق قرار گيرد. در دنياي مجازي، كه ارتباطات رو در رو نيست، جلب اعتماد مخاطبين و ايجاد و حفظ حس اطمينان در مخاطبين كار سادهاي نيست، اين هم تلاش بسيار ميطلبد، هم انگيزهی قوي. اگر در دنياي ارتباطات مجازي، ميبينيد كه به وبلاگنويس يا وبلاگنويساني جايزه داده ميشود يكي از دلايل آن به خاطر اين قسمت از قضيه است. اين يك بازي است و آنها كه پيروز ميشوند براي اين پيروزي زحمت كشيدهاند و تلاش كردهاند و قواعد بازي را هم خوب ميدانند و كار خودشان را هم سريع و حرفهاي انجام ميدهند. آنها نه براي (دل) خودشان، كه براي (دل) خوانندگانشان مينويسند.
وبلاگنويسان ما بايد آموزش تفكر ببينند
اگر متفكرين خوبي باشيم ميتوانيم بر جامعهی خودمان اثري مثبت بگذاريم. يك نگاه اجمالي به تاريخ بشريت، به متفكرين بزرگ دنيا، افرادي مثل گاليله، نيوتن، انيشتن، لئوناردو داوينچي و ... به ما درس بزرگ و باارزشي ميدهد: بزرگترين متفكرين دنيا باعث بوجود آمدن بزرگترين تحولات بنيادين در جوامع بشري شدهاند. چرا؟ چون بيشتر و بهتر فكر ميكردند.
اين را ميدانيم كه سيستمهاي آموزشی در اكثر كشورها به گونهای طراحي و برنامه ريزي شدهاند كه با آموزش روشهاي جمعآوري، يادگيري و حفظ دانش، اطلاعات و آگاهيها، دانشآموز يا دانشجو به مرور شيوهی تفكر انتقادی Critical Thinking را فرا بگيرد تا در جايي كه ايجاب ميكند بتواند بهترين تصميمگيري را داشته باشد. اينكه سيستم آموزشي ما در ايران چگونه بوده است و آيا ما در اين زمينه موفق بودهايم يا نه، بحث ديگري است، اما اين را هم بگويم كه يك سري تحقيقات نشان داده است كه تفكر انتقادي در ميان دانشجويان ما نسبت به دانشجويان هم رشته در كشورهاي ديگر تا حد قابل توجهي پايين است. يعني بيشتر دانش آموزان و دانشجويان ما در حين تحصيل، به دنبال گرفتن مدرك بودهاند و نه تجهيز خودشان به مهارتهاي فكري. اصولاً چنين آموزشهايي به دانشآموزان و دانشجويان ما كمتر داده ميشود و معمولا از آنها ميخواهند يا وادار ميشوند جزوه بردارند، يا جزوه رد و بدل كنند، كتاب بخرند، مطالبي را حفظ كنند و ... در صورتي كه در پروسهی يادگيري تفكر انتقادي به دانشجويان آموزش ميدهند كه مطلب را بخوانند، آن را درك كنند و مورد تجزيه و تحليل قرار دهند.
من معتقدم كه دانش آموزان و دانشجويان ما بايد ياد بگيرند كه بيشتر از اينكه بيايند مطالب را فقط جمع آوري و حفظ كنند، مطالب را درك و مورد تجزيه و تحليل قرار بدهند، يعني تفكر انتقادي را ياد بگيرند و به كار هم ببرند. فراگرفتن اين نوع تفكر و به كار گرفتن آن در طول مدت زندگي و در هنگام انتخاب شغل و گذراندن دورهی كاري بسيار مهم است و مطمئن باشيد كه بسيار به درد دانش آموز و دانشجو ميخورد. اما ما، غير از تفكر انتقادي، به نوع ديگر از تفكر نيز نياز داريم و با آن است كه ميتوانيم راههاي تازهاي در جهت دست يابي به راه حلها و موفقيت هايي در كار و زندگيمان بيابم. اين تفكر، تفكر خلاق يا Creative Thinking است.
بيشتر مردم، نه فقط مردم ما كه اكثر مردم دنيا، فكر نميكنند چرا؟ چون آموزش نديدهاند. فكر كردن يك مهارت است و آنهايي كه در زندگيشان به موفقيتهاي چشمگيري دست يافتهاند، سريع و حرفهاي اين مهارت را آموختهاند و به كار گرفتهاند. ما معمولاً به مرور زمان فكر كردن را ياد ميگيريم و اين پروسه وقتي به مرور زمان باشد خيلي كند پيش ميرود، عمرمان كه تمام شد و همهی موهايمان كه سفيد شد اگر در طول مدت عمر حواسمان به اين قضيه بوده باشد تازه ياد ميگيريم كه چگونه فكر كنيم. در طول مدت عمر، ما معمولا سعي ميكنيم عادتهايمان را طوري شكل بدهيم كه كمتر فكر كنيم يا به قولي پروسه فكر كردنمان كوتاه و محدودتر باشد. مثلا تا يكي از ما ميپرسد شام كجا برويم، بي آنكه نيازي به فكر كردن داشته باشيم بلافاصله ميگوييم برويم فلان رستوران (رستوراني كه پيش از اين هميشه ميرفتيم - اين يعني همان عادت قديمي و هميشگي). اگر من از شما بخواهم كه به مثالهاي ديگري در اين زمينه پيش خودتان فكر كنيد، آيا اين كار را خواهيد كرد؟ من به شما قول ميدهم كه اين كار را نخواهيد كرد چرا كه فكر كردن سخت است و اغلب مردم دنيا دلشان نميخواهد فكر كنند.
برنارد شاو اين موضوع را خيلي قشنگ گفته است: مردم از فكر كردن متنفرند. دست به هر كاري ميزنند كه فكر نكنند. اما من با هفتهاي يكي دوبار فكر كردن، براي خودم اسم و رسمي دست و پا كردهام!
تفكر خلاق يعني خلق ايدههاي جديد و نو، يعني ديدن مسائل و موضوعات از يك ديد و زاويهی انتقادي با استفاده از استدلالهاي منطقي. بزرگترين و قدرتمندترين متفكرين دنيا، كه از آنها را در بالا نام بردم، هر دو نوع شيوهی تفكر يعني تفكر انتقادي و تفكر خلاق را ماهرانه و استادانه به كار ميگيرند.
بيشتر ما، آنجا كه بايد فكر كنيم فيگور فكر كردن به خودمان ميگيريم. مثلا دستي زير چانهميگذاريم و چشمها را به سقف ميدوزيم و مدتي سكوت ميكنيم و آنوقت پس از مدتي، - كه در واقع كاري نكردهايم - حرفي ميزنيم كه يا انتقاد است به كار ديگران يا بيان عادتي است كه پيش از آن داشتيم و يا اصولاً قضيه را موكول ميكنيم به بعد.
ما براي خلق ايدهها و امكانات جديد باز ميگرديم به گذشته و مطلبي انتقادي را بار ديگر مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم. اين نكته خيلي ظريف و ساده است و در عين خيلي هم مهم و پر قدرت. ببينيد ما بايد ياد بگيرم كه چطور يك تفكر انتقادي خوب داشته باشيم و همانطور كه گفتم اين را بايد سيستم آموزشي ما به دانشآموز يا دانشجو ياد بدهد. - كه من شك دارم در سيستم آموزشي ما چنين باشد كه بماند - اما تفكر خلاق را هيچكس نميتواند به شما آموزش دهد و هركسي كه چنين ادعايي ميكند در واقع ميخواهد وقت خودتان را به خودتان بفروشد. براي تفكر خلاق خيلي ساده: بايد تخيل خودتان را به كار بياندازيد و در عين حال ياد بگيريد كه چطور به مسائل و مشكلات و تجربههاي قبلي از زواياي مختلف نگاه كنيد، بايد دست از عادتهايمعمول خودتان بردايد، اجازه دهيد تا فكرتان پرواز كند. نيوتن زمين زير پايش را ميديد و در دفترچهاش يادداشت ميكرد كه چه دنيايي زيرپاهايش در ذره ذره شن و ماسههايزير پاهايش است. هميشه يك دفتر كوچك يادداشت همراهتان باشد و اين فكرهاي خلاقانه را يادداشت كنيد، همهی آن بزرگاني كه نام بردم و همهی آن بزرگان و متفكريني كه ميشناسيد اين كار را كردهاند و همين امروز و در همين لحظه انجام ميدهند.
حالا رسيدم به آنجا كه قرار بود برسيم. اين وبلاگها را ميبينيد؟ اينها مثل همان دفترچههايي هستند كه در بالا گفتم. اين دفترها و اين يادداشتهاي من و شما كه امروز بر روي اينترنت قرار دارد، همان دفترچههاي كوچك نيوتنها و اديسونها و كپلرها و داوينچيها و مولاناها و ... امروزاست، پراكنده در سرتاسر دنيا.
وبلاگنويسان ما بايد بدانند كه بايد مهارتهاي تفكر انتقادي و تفكر خلاق را ياد بگيرند و آنگاه بگذارند كه فكرشان پرواز كند و بعد يادداشتهايي از آنچه ميبينند را روي وبلاگهايشان بياورند. با تفكر خلاق ايدههاي نو و جديدي خلق كنيد، امكانات جديدي بوجود آوريد.
حالا وبلاگنويسان تمام دنيا ميگويند: بياييد فكرهايمان را روي هم بگذاريم بياييد يك طوفان جهاني و گستردهي ذهني يا A World Wide Brainstorming ايجاد كنيم و اين درست نيست كه دراين بين بياييم و همان شيوههاي فكري قديمي را داشته باشيم و همان عادتهاي سابق. طوفان ذهني يا Brainstorming يعني فكر كردن درباره خود فكر كردن، يعني با توجه به تفكرات اتقادي قبليمان نشستن و فكر كردن و تجريه و تحليل كردن.
درست است، بيشتر وبلاگنويسان ما درگير احساسات و علايق شخصي شان هستند و اين همان چيزي است كه من معتقدم ما را از تفكر خلاق دور مي كند. مردم بايد ياد بگيرند كه احساساتشان را از تفكراتشان جدا كنند، اين چالش بزرگي است نه فقط براي ما كه براي همهی مردم دنيا. تفكر خلاق يعني به نكات و جنبههاي مثبت و نقاط قوت چيزي انديشيدن، با اين شيوه است كه ميتوانيد ايدههاي جديدي ارائه دهيد و با خلاقيت و داشتن ايدههاي جديد است كه ذهنهاي خلاق را به سمت و سوي خود جذب ميكنيد و با ايجاد و حفظ ارتباط با اين ذهنهاي خلاق است كه خلاقتر ميشويد.
دستها را از زير چانه برداريد. عميق فكر كنيد و انديشههايتان را در وبلاگها به ثبت برسانيد. اين فاز اول پروسهی خلاقيتهاي شماست!
در فكر حضوري موفق بر روي اينترنت هستيد اما هيچ از بازاريابي و ابزارهاي اينترنتي نمي دانيد، وبلاگ يا سايتي داريد كه مدتهاست فقط داريد براي آن هزينه ميكنيد خلاصه اينكه آن درآمدي كه انتظارش را داشتهايد را هنوز نتوانسته ايد به دست آوريد. ما ميتوانيم به شما كمك كنيم. براي شركت در سمينارهاي خصوصي / گروهي بازاريابي اينترنتي و دريافت خبرنامههاي رايگان تابان خواجه نصيري همين امروز با شماره تلفن / فكس 44104518 در تهران و يا از طريق فرمهاي سايت تماس بگيريد.