چگونه با كم رويي و خجالتي بودن خودمان مقابله كنيم؟تابان خواجه نصيری
مهرشاد سوالش را به اين ترتيب مطرح ساخته است:
با سلام، آقای خواجه نصيری من دارم کتاب 21 رمز موفقیت میلیونرهای خود ساخته را میخونم و خیلی کتاب خوبی است آقای خواجه نصیری من یک ضعف بزرگ دارم: من خیلی خیلی کم رو و خجالتی هستم و چون کم رو هستم دیگران دارن از این موقعیت خجالتی بودن من سو استفاده میکنند من چکار کنم از کم رویی در بیام و یک مشکل دیگر در این رابطه این است که من با دیگران در صحبت کردن مشکل دام حرف هایم را خوب نمیتونم بزنم و زود صحبت را شروع و تمام میکنم ؟ لطفا مشکل من را رفع کنید و آیا کتابی در این زمینه که مشکل من را رفع کند هست ؟ با تشکر. مهرشاد.
خاطرم هست كه با مهرشاد تلفني هم صحبت كرده بودم. او كسي است كه در حال حاضر چندين سايت اينترنتي را بر روي اينترنت برده است و آنها را هدايت ميكند و ميشود گفت يك كارآفرين entrepreneur است با اهداف و انگيزههاي فوقالعاده قوی، فكر كردم اين مقدمه لازم است برای خوانندگان تا شناخت بهتري داشته باشند نسبت به شخص پرسشگر.
كارآفرينان در آغاز راه با مشكلات متعددی رو به رو ميشوند، آنها ميخواهند كارگردانهايي شوند اين بار در فضاي مجازي و در صحنهی اينترنت. آنها كه به كارهاي نمايشي مثل تئاتر و سينما علاقه مند هستند حتماً ميدانند كه كارگردانها بايد خصوصيات ويژهاي داشته باشند. اول از همه اينكه آنها هدف خود را ميشناسند و برای رسيدن به هدف، هر آن كار كه لازم باشد را انجام ميدهند. براي يك كارگردان، مهم اين است كه ابتدا خودش را خوب شناخته باشد، نقاط ضعف و قوت خودش را يافته باشد. يك كارگردان (متوجه هستيد كه منظورم همان كارآفرين است در اينجا) بايد در زمينههاي مختلف مطالعه داشته باشد و از جمله مطالعه در زمينههای مرتبط با خودش، كارش و مخاطبيناش و ابزارهاي ارتباطياش با مردم.
آنها كه در كاهاي نمايشي مطالعه دارند ميدانند كه وظيفهی اصلي كارگردان ايجاد ارتباط است با تماشاگر در بالاترين حد ممكن. حال چگونه ميشود كارگردانی اين اعتماد به نفس را نداشته باشد و با كم رويي و خجالتي بودن بخواهد نمايشي فوقالعاده را به روي صحنه ببرد؟ كارگردان هم بايد با مردم اين رابطه را ايجاد كند و هم با بازيگران و نورپردازان و مسئولان صدا و منشي صحنه و غيره. ارتباط با تماشاگران نيز، ارتباطي است كه نه به صورت مستقيم، بلكه به صورتي غير مستقيم و بوسيلهی افراد ديگر برقرار ميشود. پس خودتان را جاي كارگردانی بدانيد كه قرار است يا ميخواهد نمايشي فوقالعاده محشر را روي صحنه ببرد. اگر چنين تصوري بكنيد، همين به شما اعتماد به نفس فوقالعادهاي ميدهد. حتي اگر خودتان را تنها، بازيگری بدانيد كه قرار است خواستها و فرمانهاي هدايت كنندهی كارگرداني را بر روي صحنه اجرا كند آن زمان هم روحيهای قوي پيدا خواهيد كرد چرا خودتان را نسبت به آنچه به شما محول شده است موظف و مسئول ميدانيد. بازيگران و كارگردانهايي كه اين كاستيها را در خود ميبينند، با يك ديد درست و با توجه به هدفي كه دارند درصدد برطرف ساختن اين مشكلات گام بر ميدارند.
بياييد تصور كنيم كه شما هم اكنون يك كارگردان موفق هستيد (در كاري كه در دست داريد، در يك پروژهی نمايشي، يك فيلم سينمايي، يك سايت اينترنتي، يك پروژهی طراحي، يك پروژهی تامين قطعات يدكي و ...، يك كارگردان ميخواهد بااستفاده از ابزارهای مختلفي كه در اختيار دارد نظرات، احساسات، افكار و ديدگاههاي خود را از طريق بازيگران، طراحان صحنه، نورپردازان، متصديان لباس و موسيقي و انتظامات و (گاه حتي تماشاگران) به تماشاگر منتقل كند. اگر كارگردان نتواند توانايي ايجاد ارتباطي عميق، صريح و گسترده با افراد گروه خود داشته باشد نميتواند نظرات خودش را به آنان منتقل كند و در نتيجه با مردم هم نميتواند اين ارتباط را برقرار كند. در عين حال، كارگردان بايد سعي كند كه احساسات و نيازهاي تماشاگران را نيز به خوبي درك كند. پس ابتدا به خوبي مي بينيد، گوش ميكند و در احساسات و نيازهاي تماشاگر دقيق ميشود و حساسيتهاي او را لمس مي كند تا عواطف و نيازهاي او را درك كند. اهالي تئاتر معتقدند كه هدف نهايي كارگردان جلب توجه تماشاگران است. به عبارت ديگر ما (به عنوان كارگردان يا بازيگر - در يك گروه) ميخواهيم در تماشاگران ايجاد انگيزه كنيم كه بيشتر به تماشاخانهی ما بيايند (بليط بخرند).
زماني من به اين ايده رسيدم كه سيزده يا چهارده ساله بود، همان اوايل انقلاب. دلم ميخواست سازي بزنم، ميخواستم گيتار ياد بگيرم تا بلكه بتوانم در آينده وقتي بزرگتر شدم، موسيقي دان و آهنگساز شوم. آن موقع صدايم در نميآمد يعني نه ميتوانستم زياد حرف بزنم و نه مي توانستم صداي موزون و دلنشيني از خودم دربياورم، گيتاري گرفته بودم و (پنهاني چون پدر زياد موافق نبود) كلاس ميرفتم و پنهاني تمرين مي كردم. آن زمان، من هم چون مهرشاد، فوق العاده خجالتي بودم و در عين حال ترسو. يك روز به خودم آمدم كه اگر من بخواهم روزي به روي صحنه بروم كه نميشود خجالتي باشم، پس بايد كاري ميكردم، آرام آرام شروع كردم روي خودم كار كردن، ميپرسيد چگونه؟ ميگويم اينجوري كه در تصور و خيالم، خودم را نوازندهاي ميديدم كه دارد مقابل يك جمعيت بسيار زياد گيتار ميزند و ميخواند، ابتدا جمعيت مدام مرا هو ميكردند و گوجه فرنگي برايم پرتاب ميكردند و اين خيلي لحظهی سختي بود در تصور و خيال من، آما آنقدر اين صحنه را در ذهنم مرور كردم كه جمعيت حاضر در خيالاتم، دست از اين كار برداشتند، نه ترسي از جمعيت داشتم و نه هراسي از پدرم و نه خجالتي ديگر. در اين ميان شروع كردم به تمرين كردن با خودم، بلند بلند صحبت ميكردم، نطق ميكردم و ميخواندم و صدايم را با گام موسيقي خودم هماهنگ ميكردم. يك روز رسيد كه گيتارم را برداشتم در يك مهماني خانوادگی، يكي از ترانههايي كه ساخته بودم را براي جمعيت خواندم، هيچوقت يادم نميرود كه اين اولين اجراي من بود و همان از من نه يك موسيقيدان بلكه فردي ساخت كه امروز ميتوانم در مقابل صدها يا هزاران نفر بايستم و حرف خودم را بزنم.
وقتي مقابل ديگران ميايستيد و ميخواهيد سخني بگوييد و كم رويي و خجالت مانع شما ميشود، ياد اين نوشته من بيافتيد و بگوييد من اكنون كارگردان اين صحنه هستم و يادتان باشد كه هيچگاه براي سرگرم كردن مردم صحبت نكنيد چرا كه معمولاً سرگرم كردن مردم در صحنه نمايش، كار را به ابتذال مي كشاند، سرگرم كردن مردم كار راحتي است اما اين ايجاد يك نمايش خوب است كه مشكل است. در لحظهاي كه ميخواهيد صحبتي بكنيد، نمايشي را خلق كنيد كه در روح و روان مخاطبتان نفوذ كند و او را به هيجان بياورد. چون اين هدفتان باشد خواهيد ديد كه پيش از سخن گفتن، ديالوگ را با اعتماد به نفس در ذهن خود مرور خواهيد كرد و اين ديالوگ را به مرور آنگونه جلو خواهيد برد كه ميبينيد با تماشاگرانتان همان ديگراني كه قبلاً از آنها خجالت ميكشيديد همان افرادي كه ممكن بود مسخرهتان كنند يا گوجه فرنگي برايتان پرت كنند، به يك هماهنگي و ارتباط موثر دست يافته ايد به طوريكه آنها ديالوگ شما را ادامه ميدهند، همانگونه كه در ذهنتان نوشته بوديد يا ساخته و پرداخته كرده بوديد.
اين مشكل را خيليها دارند. مردم معمولاً از صحبت كردن در جمع ميترسند و راه حل فقط در كشف شخصي است همان چيزي كه آنتوني رابينز به آن ميگويد قدرت شخصي. به دست آوردن آن خيلي راحت است فقط كافي است مدتي در درونتان به سير و سفر بپردازيد، نقاط ضعف خودتان را بيابيد و آنها را قوي و قوي تر كنيد. فرصت زيادي نداريم، ما عمرمان خيلي كوتاه است. كارگردان باشيد و خودتان را براي نمايش آماده كنيد، نويسندهی سرنوشت خودتان باشيد و آن را خودتان بنويسيد و با مردم ارتباط برقرار كنيد، آگاهانه اعتماد كنيد و از آنها نيز اعتماد بخواهيد و در درون آنها نفوذ كنيد او نيز بايد متن شما را فهميده باشد، او نيز بايد احساس شما را دريافته باشد و يادتان باشد كه پيش از آن اين شما هستيد كه بايد خودتان را و متن و تماشاگرانتان را بشناسيد.
دراين مورد به اميد خدا بيشتر خواهم نوشت اگر بخواهيد.
در بازاريابي و تجارت الكترونيك، ارتباطات حرف اول را ميزند. ما بايد بتوانيم با مشتريان و مخاطبين خودمان ارتباط برقرار كنيم و بدون نفوذ در روح و روان و احساسات مخاطبين هيچگاه نميتوانيم كالا و خدماتمان را بفروش برسانيم. براي ايجاد ارتباطات است كه به اين نتايجه ميرسيم كه بايد كارمان را يا كالا و خدماتمان را در مطبوعات تبليغ كنيم، در راديو و تلويزيون آگهي بگذاريم. يادآوري ميكنم كه آگهيهاي تبليغاتي يا نامههاي مستقيمي كه مينويسم براي تبليغ كالا و خدماتمان، درست مثل همان ديالوگي است كه كارگردان از بازيگرانش ميخواهد تا بخوبي و با احساس روي صحنه به اجرا درآورند. صاحبان مشاغل موفق، همان كارگردانهايي هستند كه وقتي فلايري پخش ميكنند، ميدانند دارند متن نمايشنامهی خودشان را مي نويسند و از بازيگران (كارت پخش كنها) ميخواهند آنها را به دست مخاطبين هدف بدهند و نه به دست باد يا جوي آب!
در فكر حضوري موفق بر روي اينترنت هستيد اما هيچ از بازاريابي و ابزارهاي اينترنتي نمي دانيد، وبلاگ يا سايتي داريد كه مدتهاست فقط داريد براي آن هزينه ميكنيد خلاصه اينكه آن درآمدي كه انتظارش را داشتهايد را هنوز نتوانسته ايد به دست آوريد. ما ميتوانيم به شما كمك كنيم. براي شركت در سمينارهاي خصوصي / گروهي بازاريابي اينترنتي و دريافت خبرنامههاي رايگان تابان خواجه نصيري همين امروز با شماره تلفن / فكس 44104518 در تهران و يا از طريق فرمهاي سايت تماس بگيريد.